ایثار
امام علی(ع)
غايَةُ المَكارِمِ الإِيثارُ
نقطه اوجِ خصلتهاى اخلاقى ، ايثار است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 396 ، ح 9171
امام علی(ع)
غايَةُ المَكارِمِ الإِيثارُ
نقطه اوجِ خصلتهاى اخلاقى ، ايثار است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 396 ، ح 9171
امام على علیه السلام:
اَلْکَریمُ یَرى مَکارِمَ اَفْعالِهِ دَیْنا عَلَیْهِ یَقْضیهِ، اَللَّئیمُ یَرى سَوالِفَ اِحْسانِهِ دَیْنا لَهُ یَقْتَضیهِ.
بزرگوار، نیکوکارى هاى خود را بدهى به گردن خود مى داند که باید بپردازد و فرومایه، احسان هاى گذشته خود را بدهى به گردن دیگران مى داند که باید پس بگیرد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:
«… یا فاطمة ابشری فلک عندالله مقام محمود تشفعین فیه لمحبیک وشیعتک;ای فاطمه علیها السلام مژده باد! که در پیشگاه خدا مقامی شایسته داری که در آن مقام برای دوستان و شیعیانت شفاعت می کنی .»
بحارالانوار، ج 76، ص 359 .
امام رضا(ع):
التَّودُّد الى الناسِ نِصفُ العَقلِ.
تحف العقول / ۳۳۰.
مردم دوستى نیمى از عقل و خردمندى است.
۱- انسان خردمند درک مى کند که انسانهاى دیگر، اعضاى اجتماعى هستند که بستر زندگى و مایه امنیت روحى و سلامت تنى انسانند، و هر کدام به گونهاى و با حرفه و تخصص و کارى که دارند، بخشى از نیازهاى جامعه - و از آن جمله - خود آن فرد را برآورده مى سازند، و هر روز و شام، آدمى به فردى و یا افرادى از آنان نیاز دارد. این موضوعى است که عقل آن را مى یابد.
نیز عقل درک مى کند که بهره بردارى از محصول سعى و کوشش دیگران در پرتو دوستى و محبت و مهرورزى، و خوش برخوردى ممکن است، و نه ستیزه گرى و دشمن کامى و ناسازگارى و پرخاشگرى. از این رو عاقل از راه دوستى از کار و کمک دیگران برخوردار مى گردد.
۲- عقل کشف مى کند که همه افراد اگر شیوه دوستى در روابط اجتماعى را برگزینند، نتیجه این روش به خودشان باز مى گردد؛ زیرا به هر کس دوستى کنند، او نیز دوستى خواهد کرد، و بدین سان این روش همگانى و عمومى مى گردد، و به صورت یک نهاد و اصل و هنجار و اخلاق اجتماعى در مى آید.
۳- گسترش هر سرشت و عادتى در جامعه نیاز به آموزش و فرهنگ سازى دارد، و براى آموزش اخلاقهاى نیک نسانى در جامعه بهترین روش عمل خود انسانها است. عمل نیکان و شایستگان بهترین مدرسه انسان سازى و تربیت و اخلاق است. انسان با عملکرد خود، کارهاى نیک و انسانى را به دیگران مىآموزد، بدون این که خود توجه داشته باشد.
امام صادق(ع):
تقوای الهی پیشه سازید و به یکدیگر، حسادت نورزید. گشت و گذار در شهرها، جزو شریعت عیسی بن مریم(ع) بود. در یکی از سفرهای عیسی(ع)، مردی کوتاه قد، همراه او بود که از ملازمان وی به شمار می رفت. وقتی عیسی(ع) به دریا رسید، «بسم اللّه » را از روی یقین گفت و بر روی آب، راه رفت. مرد کوتاه قد، چون دید عیسی(ع) عبور کرد، «بسم اللّه » را با یقین گفت و بر روی آب، راه رفت و به عیسی(ع) پیوست.
در این هنگام، عُجْب او را فرا گرفت. [با خود] گفت: این، عیسی روح اللّه است که بر روی آب راه می رود و من هم بر روی آب، راه می روم. پس او چه برتری ای بر من دارد؟
در این هنگام، در آب فرو رفت و از عیسی(ع)کمک خواست. عیسی(ع) او را از آب بیرون کشید و به وی گفت: «مرد! چه گفتی [که چنین گرفتار شدی]؟».
مرد گفت: [با خود] گفتم: این، روح اللّه است که بر آب راه می رود و من هم بر روی آب راه می روم، و گرفتار عُجب شدم.
عیسی(ع) به وی فرمود: «خود را در منزلتی غیر از آنچه خدا برایت مقرّر کرده بود، قرار دادی. پس خداوند بر گفته ات بر تو خشم گرفت. از گفته ات به سوی خداوند، توبه کن».
مرد، توبه کرد و به منزلتی که خداوند برایش قرار داده بود، بازگشت.
پس، تقوای الهی پیشه کنید و به یکدیگر، حسادت نورزید.